نوروز

نوروز

 

نوروزیادگار پرارج نیاکان،شراره فروزان فرهنگ ایرانزمین،

  یاد گاری ز روزگاران یگانگی و سرفرازی ملت ایران زمین ،

  بر همه ایرانیان در گستره فرهنگ ایرانزمین پر سرور باد.

****************

ای خدای که ازبرترین برتریها به برترین برتری،برتری!به تونمازآوریم،به تونیاز آوریم. 

تاهرآنکس که سالهابراو بگذشته و اینک در آستان سالی نو به پیشگاه پرشکوه

تو برخاسته،به بزرگی خود ،به آن شگرف نیروی خود،راهبر شوی.

خدا با ما باش ، تو همه چیزی. باش که چیزی باشیم.

تا ایران باشد.          تا ایران باشد.          تا ایران باشد.

ایران که جایگاه شناسایی توست.ایران که جای فرهنگ هاست.ایران که جای مرد

هاست.                        

پاینده ایران

  (نیایش نوروز-آژیر) 

 

لک لک

لک لک

لک لکی شب تا به صبح ناله ها می داد

وز جدائی ها و تنهائی ها ناله می داد

چون که قطره اشکی دريا را ميهمان شد

خبر اين درد نسيم را آگاه شد

پيش او آمد بگفت

دشت اميد باز سبز خواهد شد

گاه وصل باز خواهد شد

زمستان

زمستان 1

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گويی که بيگه شد ، سحرشد ، بامداد آمد؟

فريبت می دهد ، بر آسمان اين سرخی بعد از سحرگه نيست.

حريفا ! گوش سرما برده است ، اين يادگار سيلی سرد زمستان است.

و قنديل سپهر تلگ ميدان ، مرده يا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است.

حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يکسان است.

زمستان 2

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان ،

نفس ها ابر ، دلها خسته و غمگين ،

درختان اسکلتهای بلور آجين ،

زمين دلمرده ، سقف آسمان کوتاه ،

غبارآلوده مهر و ماه ،

زمستان است...

اخوان ثالث

آب

 آب

گاه ابر و گاه باران می شوم                 گاه از یک چشمه جوشان می شوم
گاه از یک کوه می آیم فرود                         آبشار پر غرورم گاه رود
نیست چیزی برتر از من در جهان                زندگی از آب می گیرد نشان
گرچه آبم روزی اما سوختم                          قطره تا دریا سراپا سوختم
تشنه ای آمد که سیرابش کنم                         مشک خالی داد تا آبش کنم
چشم هایم خواب،موجم خفته باد                           آبی آرامشم آشفته باد
آب اگر شد اشک چشم از شرم شد            از خجالت شور و تلخ و گرم شد
آب بودم کربلا پشتم شکست                        آبرویم رفت پستم پست پست

 

 

وقتی که تنگ غروب بارون دوباره میباره 

آسمون شهرمون باز تو رو یادم میاره 

دوباره دلم میخواد دستاتو محکم بگیرم 

زیر گرمای نگاهت دوباره جون بگیرم 

صدای چک چک بارون توی قلبم میزنه 

واسه حرفای قشنگت دل من پر میزنه 

تو فرار قطره ها خاطره هام جون میگیرن 

باز سراغتو از این خسته ی بی جون میگیرن 

توی آسمون چشمام داره بارون میگیره  

بغض این دلم بزرگه داره آروم میگیره

 

کجا این چنین شتابان

 

صبر کن عشق زمين گير شود بعد برو

يا دل ازديدن تو سير شود بعدبرو

اي کبوتر به کجا؟ قدر دگر صبر بکن آسمان پاي پرت پير شود بعد برو

نازنينم تو اگر گريه کني بغض من نيز مي شکند

خنده کن عشق زمين گير شود بعد برو

يک نفر حسرت لبخند تو را ميدارد صبر کن گريه به زنجير شود بعد برو

خواب ديدي شبي از راه سوارت آمد باش اي نازنين خواب تو تعبير شود بعد برو ...

 

××× السلام علیک یا  علی بن موسی الرضا ×××

اماو رضا(ع)

خوش آمدی رضا جان جانم فدا نمایم               تبریک من پذیــری باشد همین دوایم
از جان تو را بخوانم خوشبو شود دهانم              لطفی نما رضا جان تا من به کعبه آیم
آیم به آن سرایت آن بــاغ با صفـایت                  گردحرم بگـــــردم جنت شود سرایم
سعی صفا و مروه  باشد کنارت ای گل            حجت یقین بیند باران گـــــریه هایم
آقا امام هشتــــــم لطفی که بنده آیم                  درمحضرت نشینم عقـــده زدل گشایم
ای حامـــی مساکین دریاب دل غمینم            آزادکن زبندم چنـــــــدی دعا نمایم
 
ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (علیه السلام)را بر عموم مسلمین گرامی تبریک عرض میکنم

بیا با هم

 

بیا

بياكه لحظه لحظه درهواي هم باشيم

چو كبوتران دسته دسته در بال هم باشيم

درآسمان آبي سيركنيم وخوش باشيم

چو اختران فلك فوج فوج دركنارهم باشيم

به گاه حزن واندوه به داد هم برسيم

چو لاله ها به لحظه غم داغدارهم باشيم

به شادماني هم بانگ شوق برداريم

چو اختران فلك درمدارهم باشيم

سمندعمرشتابنده است وفرصت كم

بياكه تا نفسي هست يارهم باشيم

خزان

 

گلی خزان زده ام،تشنه ی بهار توام

خمار میکده گم کرده در غبار توام

 

 نسیم نافله ی باغ لحظه های منی

مقیم خلوت گسترده ی بهار توام

 

طواف می کنم اردیبهشت چشمت را

کویری ام،عطش آلود سایه سار توام

 

چقدر پنجره وا کرده ای بر آن سو ها!

چقدر مست شمیم شکو فه زار تو ام

 

طلوع می کنی از شرق سی نام چون موج

خراب جذبهِ ی دریایی کنار توام

 

 به کوچه باغ خا طرهایم پرند ماه تویی

ومن قلندر شبهای انتظار توام

 

براین حقارت محضم بدون وقفه بتاب

که آفتاب ترینی و شرمسار توام

 

قسم به مصحف چشمت که صبح رستا خیز

بس است خط امانم که از تبار توام !

 

پائیز من....

پائیز

وقتي پاييز بر طبيعت پا گذاشت
آفتاب مهر ، تابيدن آغاز كرد
طبيعت خسته از مشغله ي زندگي
چشمانش بست وخوابيدن آغاز كرد
طبيعت سبز به خزان پا گذاشت
هر چه كه بود رو زمين جا گذاشت
لباس زيباي ميهماني ز تن خويش كند
لباس خواب حريري به تن خويش كرد
باد پاييزي وزيد و هوا سرد شد
از سردي آن برگ درختان همه زرد شد
سفره ي ابر در آسمان باز شد
زمين تشنه با بارش آن سيراب شد
ببار باران عاشقانه زمين را خيس كن
چو چشمان من كه از بارش خيس است
پاييز فصل غم و دل هاي سوزان
فصل چشمان گريان و اشك ريز است
زمان كوچ پرندگان فرا رسيد
در همين زمان بر يكي از آن ها بلا رسيد
از بد شانسي او سخت بيمار شد
يار ديرينش چند روزي بر او تيمار شد
ولي ديگر وقت و فرصت كافي نبود
براي موندن صبر و مهلت آني نبود
هوا سرد و سردتر مي شد
زندگي بر آن ها سخت تر مي شد

مژده

مژده که عشق آمده تا خانه تکانی بکند

تا من پير گشته‌ام، باز جوانی بکند

قفل قفس باز شود، راه نفس باز شود

جان همه پرواز شود - که لامکانی بکند

لال زبان باز کند، کر شنود زمزمه را

کور در اين منظره‌ها، چشم چرانی بکند

عشق! چه چيزی تو مگر؟ وای نباشی تو اگر

شعر زمين‌گير مرا، که آسمانی بکند؟

دوست‌ترين دوست تويي، هر چه که نيکوست تويی

لفظ اگر به وصف تو، شرح معانی بکند

سیب

سیب

تو به من خنديدي
و نمي‌دانستي
من به چه دلهره از باغچه‌ي همسايه
سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش‌ خش گام تو تكرار كنان
مي‌دهد آزارم
و من انديشه‌ كنان
غرق اين پندارم
كه چرا
باغچه كوچك ما سيب نداشت ...